یادم می آید یک بار مرا #دعوت به حق السکوت کردی و من با این که مجبور شدم #فریاد های پشت #لب و دندانم را در بغضم فرو کنم و قورت دهم ... اما تو آخرش هم ادای دین نکردی و حقم را ندادی ... چقدر بی معرفت بودی ... نه؟
#آرزو میکنم بمیری ... و آرزو میکنم بمیرم ... و اسرافیل زودتر شیپور بزند و همه بمیرند و بعد از کلی ماجرا ، تویی که هیچگاه نداشتمت را در پل #صراط پیدا کنم . که حتی اگر تو مرا ببخشی من ، حلالت نمیکنم تا حقت را کامل بپردازی و تا همیشه در کنارم بمانی ... .
#سعید_حاجی_خانی
1- قسمتی کوتاه ، از یک دلنوشته LOVE و بی مخاطب ، که حتی یادم نمی آید در چه تاریخی آن را نوشته ام
2- این پست ابتدا در اینستاگرام بنده قرار گرفته است